دختر دوم من عرفانه دختر دوم من عرفانه ، تا این لحظه: 13 سال و 24 روز سن داره

دنیای من و دخترام

جشن پایان دوره مهد کودک

ریحانه جان روز چهارسنبه  ساعت 10 تو مهد براتون جشن گرفتند  تو مثل فرشته ها شده بودی از دیدنت لذت بردم می دونی امسال تو مهد ایت الکرسی را کامل یاد گرفتی که با دوستات برامون اجرا کردید کلی شعر انگلیسی هم می خوندی برنامه جالبی بود خاله های مهد خیلی ازت تعریف کردند که این من را خیلی خوشحال کرد  امید وارم جشن پایان دوره دانشگاهت را بیام دوست دارم ان روز هم با شجاعت امروز خودت را معرفی کنی واز پایان نامت دفاع کنی هر چند که بیشترین چیزی که برای ایندت برام مهم است اینه که تو انسان خوبی باشی به امید روزهای بهتر ...
28 خرداد 1391

تولد مامان عادله

ریحانه جونم تو گفتی امروز تولد مامانمه و باید از زبون من بنویسی و من الان تو رو صدا می کنم و می گم که بگی و من بنویسم. مامان جونم از صبح هزار تا بوست کردم تازه با خاله مهناز رفتیم برات کیک خریدیم و بعدش هم یه دسته گل خوشگل نارنجی. مامان عادله تولد منم همه کیک و گل و بهتر بهتر بگیری ها. ...
23 خرداد 1391

مهمانی

گلبرگ های مامان براتون مهمونی تدارک دیدم آخه شما اولین بار  بود که خونه خدا رو دیدید دلم نیومد ولیمه ندم  جمعه همه رو دعوت کردم   برای همه دوستاتونم کادو خریدم یک روز که بزرگ شدید و اینها رو خوندید مطمئنم لذت میبرید دوستون دارم ...
22 خرداد 1391

حجکم مقبول سعیکم مشکور

حاج خانم های من خدا رو شکر به سلامتی از مدینه و مکه برگشتیم الان که دارم می نویسم غذای شما رو دادم اما هنوز خستگی ما در نرفته. برای جفتتون خوشحالم چون خیلی بهتون خوش گذشت. ریحانه تو که می گفتی مامان نمی شه برای همیشه اینجا بمونیم و تو عرفانه تو مدینه فقط می دویدی و در مکه هم که تا صبح پا به پای ما بیدار بودی. با تمام وجود از داشتنتون لذت می برم. ...
20 خرداد 1391